نمی خواد بفهمه که بچه هاش دیگه بزرگ شدن …
و باید جور دیگه ای باهاشون رفتار کرد …
دیگه داد و تهدید و ترسوندن فایده نداره …
اومده میگه باهاش حرف بزن ببین دردش چیه …!!
چی بگم من ….
آخه اگه تو پدر بودی خودت می فهمیدی درد بچت چیه …
نمیدونم اینا کی میخوان متوجه اشتباهشون بشن …
ای بابا …
فایده ای نداره این حرفا …
ما ها باید سرمون همیشه به سنگ بخوره …
عادت کردیم …
……..
هه …
……
آره رفیق …
چاره ای نیست میدونم …
بی خیال بقیه …
به فکر زندگیه خودت باش …
میگذره اینم …
بی خیال …
بیا باهم دیگه توف کنیم تو چشم همه ی کلاغای دنیا …
بیا ….
……………
…….!
…………….. سهیل