صدا …
تنها صداست که می ماند …!
آره رفیق …
راست میگن ….
گرفتار شدم …
گرفتار آرامشی که بهم میداد …
هر روز …
مهم نبود چه شکلی …
فقط اون لحظه ارزش داشت …
یه رفیق بود …
رفاقت یادم داد …
ولی نمیدوم چرا …
وقتی که اینا رو فهمیدم …
وقتی که دلم …
صداشو خواست …
وقتی که دیدم …
وقتی که حس کردم و فهمیدم که ….
هیچی ندارم …
تنها یه پژواک نا معلوم در گوشم …
باقی مانده بود …
“” تو میتونی .. از همین الآن شروع کن “”
صدا …
تنها صداست که می ماند …!
آره رفیق …
راست میگن …
…………..
……………….
………