اینا همه واقعیته ….
از زمین و خونه گرفته تا برنج و نون …
بهتر نمیشه که هیچ … هی داره بد تر هم میشه ….
دودش هم میره تو چشم من و تو …
حق هم نداریم اعتراض کنیم ….
اون جوری نیگام نکن …
به خدا من قلبم می تپه برای کشورم ….
من عاشق مردم کشورم هستم ….
اما ببین داره به کجا کشیده میشه ….
سرمون رو مثل کبک کردیم ( یا بهتر بگم کردن ) زیر برف …
بعد همش شعار میدن که ما فلان کردیم …فلان می کنیم … و …
و همشون هم خیال واهی …
سخته باور کردن خیلی چیزا …
خدا میدونه چی قراره سر این مردم بیاد ….
اینا واقعیت رفیق من ….
اینجا ایرانه …
اینا هم حرفای دل یه جوون ایرانیه …
باور کن لیاقت ما این زندگی نیست …
…………….
……
……………
برنج رو امروز قیمت کردم …
شده کیلویی 4200 تومن …
………
………………
به قول یارو : مشکل مملکت ما اینه که چرا فلان دختر فلان لباسو پوشید و دولت هم نمیذاره ….؟؟ یعنی مشکل مملکت ما اینه …؟؟؟
دولت باید بیاد اقتصاد و سامون بده … امنیت روانی درست کنه ….
و …!!!
اتفاقاً باور كن لياقتمون نه تنها اينه بلكه از اين هم پائينتر و بدتره!
نشنيدي اون داستان عقابه رو كه يه تير رها شده از چله ي كمان مياد و صاف ميخوره تو سينه اش. خوب كه نيگه كرد تيري رو ديد كه از جنس پرهاي خودش درست شده بود و : ” گفتا ز چه ناليم، از ماست كه برماست!”
درسته من و تو و خواهر برادرهامون نقشي نداشتيم اما ميگن هميشه تر و خشك با هم مي سوزن………
افسوس.