قیمه

بچه که بودم بابام منو میبرد ظهر عاشورا یه هیئت طرف بازار تهران که دسته های عزاداری رو نگاه کنم

فستیوال بود بیشتر

یه عده لباس یاران حسین رو میپوشیدن و یه عده هم یزید و یارانش

اسب و شتر و شمشیر و خیمه بود و تعزیه خوانی

یزیدیان حمله میکردن به یاران حسین و همه رو میکشتن و آخر سر هم خیمه ها رو آتش میزدند .

چنان شور غم انگیزی ایجاد میشد که مردم از گریه و زاری خودشون رو پاره پوره میکردند.

خلاصه تا اذان ظهر ادامه داشت و بعد از اذان مردم هجوم می آوردند به طرف صف های غذای امام حسین که معمولا قیمه بود.

پشت هیئت ولی….

یاران امام حسین و یاران یزید بودند که بدون صف با همون لباس ها و شمشیر و تشکیلاتشون خوش و خرم داشتن در کنار هم قیمه میخوردن و شاد و شنگول عکس یادگاری میگرفتن.

آره رفیق دم بابام گرم

سیاست رو اینجوری یادم داد

با قیمه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *