بندرعباس

از دیروز میخوام یه چیزی بنویسم ، اما تا صفحه سایت رو باز میکنم همه چی از ذهنم میپره و دستم دیگه رو کیبورد نمیره.

لعنت به همه مسئولین از بالا و تا پایینشون

لعنت به پدر و مادرشون

تف به این سرنوشت

چقدر شوم و چقدر تلخه

“چی دادید بهشون که زندگیشون رو گرفتید….”

حسرت یه کم آرامش و شادی به دل این مردم مونده

خیلی خسته م

مثل همه

مثل مردم بندر

تسلیت به هممون

…..

……….

هسته ای مسته ای

سال ۸۴ بود

دانشجو بودیم

به زور، بچه های فنی مهندسی رو بردن سخنرانی محمود احمدی نژاد

جَوون بودیم و خام

یه برگه داده بودن دستمون که روش نوشته بودن انرژی هسته ای حق مسلم ماست…!

یه ۲۰ سالی از اون سال میگذره

دیگه جوون نیستیم و البته خام هم

برای اون حق مسلمی که ۲۰ سال به خاطرش دهنمون رو گا//#ییدن و جَوونیمون رو ساییدن ، دارن مذاکره میکنن تا نزنن و نکوبن و جنگ نشه.

جالبه نه….

اینو هم‌‌ به اجبارها اضافه کن

ما اینجا مجبوریم حامله بشیم هر روز …

و هر شب به صورت طبیعی زایمان کنیم عقده هامون رو…

…..

…….اوووووم….لطفن یکی بیاد منو اعدام کنه.

بوس موس

اجبار

هممون یه مشت انسان مجبور هستیم

از همون روزهای اول زندگی مجبوریم به هر چیزی تن بدیم

هر چیزی…!!

الان دقیقا در همین لحظه دلم میخواست یه تیکه سنگ ته دریا بودم

بی خیال از هرچی‌ اجبار و نیازه

اون پایین واسه خودم عشق می کردم با عروس دریایی ها

دورم کلی مرجان و پری مری دریایی

هیچ چیز مهمی وجود نداشت

تخ/./مم نبود

اصن به من چه مذاکرات چی میشه

…..اصن عراقچی بیاد بره تو گوشم

والا

خدایا بیا سنگم کن جون مادرت

HBD

داشتم میگفتم

همین جوری گذشت تا شد ۱۶ فروردین

تولدم

آره فدات شم یه سال دیگه اضافه شد به عدد زندیگمون و اما هیچی به هیچی

دقیقا مثل این کلیپ های اینستایی که میگه دهه شصتیا ۴۰ سالمون شد و چه گ//هی بخوریم ، میخوام از همین بلندی اعتراف کنم هیچ گ//هی نخوردم وداره میشه ۴۰ سالم.

آره خلاصه

تولدم مبارک و این صوبتا.

….

……..