کام نِ می دِ

نمیدونم طبیعیه یا نه که ساعت ۱ شب دلم میخواد پاشم خمیر درست کنم و بعدشم یه پیتزا شیکاگویی بزنم و داغ داغ بکنم تو…

نمیدونم شایدم لباس بپوشم برم بیرون قدم بزنم و سر راه زنگای همسایه ها رو بزنم و در برم

اووووم

نمیدونم…

دلم یه کِرِم لایه بردار قوی میخواد…بخورم…بره اون تَه مَها رو لایه برداری کنه یه کم شفاف شه

چه میدونم والا…

کاربامازپین داده برا عصب سه قلوم دکتر…نمیدونم از اثرات داروئه یا چی که اینجوری ک…سخل میشم…

آهان یادم اومد چی میخواستم

عاقا از این بلندی یه سلام دراز و کلفت میکنم به فرمانده و خار مادر هرچی و هرکی و هرکسی که این قانون عفاف و حجاب رو گذاشته که پیام میفرستن و عمام امت رو مجبور میکنن فردا صب ماشین زبون بسته رو ببره پارکینگ.

اعصاب نذاشتن برامون به قورعان…

چی بود این زندگی

نه حال میده

نه کام

……….

زندگیِ تخ//می

قبلنا میگفتن رفاقت کاشتنیه

باس تخمشو داشت

ما هم تخمش رو کاشتیم و به این برکت هیچی سبز نشد

گفتیم بیایم رفیقامون رو این بار بکاریم شاید یه تخمی چیزی در اومد…

هیچی‌ دیگه

زندگیمون شد پر از تخم های سبز شده….

و اینگونه الان درگیرِ یه زندگی تخ//می هستیم