بی عنوان ترین مطلب دنیا

خرداد بود …
همچین روزی …
همه بودیم …
دلمون پر بود …
 از امید … از هیجان …
پر از عشق … پر از حس تازه شدن …
همه …
با هم …
شناسنامه به دست رفتیم…
با انگشت جوهری برگشتیم …!
خوشحال …
خبر می گرفتیم از همه جا …
صحبت از پیروزی بود …
منتظر روزهایی بودیم زیبا …
آره …..زیبا ….؟ هه …!!
…….
………………….
گذشت …
یک سال …
خرداد شد دوباره …
و افسوس خوردیم …
و افسوس خوردیم که ای کاش جوهر مهر شناسنامه هامون هم مثل انگشتمون پاک میشد …
…….
……………………………..
……………

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *