دختری رو دیشب عملش کردن

خدا رو شکر که عملش با موفقیت تموم شد

دکترش صحبت از سرطان سینه میکرد …

نمیدونم … واقعا ناراحت کننده ست …باید تا هفته ی دیگه منتظر باشیم تا جواب پاتالوژیش بیاد

امیدوارم خوش خیم باشه و نیازی به شیمی درمانی نباشه

…..

دیشب خبری رو خوندم که مجلس طرحی رو داره برسی میکنه که هر کسی سگ داشته باشه تو خونه ش ،شلاق و جریمه نقدی و زندانی بشه …!؟

هه..!   🙂

واقعا اینا نماینده مردمن ..؟

چی تو فکرشون می گذره ..؟

الآن این کشور هیچ مشکلی نداره و فقط مونده این موضوع مطرح بشه و رای بیاره ..؟

مشکلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اشتغال و تورم و … حل شده و مونده این موضوع ..؟

افسوس می خورم برای خودم … برای خانواده م … برای مردمم که کشورشون دست یه عده نفهم افتاده …..

تا یک ساعت دیگه لوسی خانوم رو عملش میکنن

دومین عمل و آخریشه

ایشالله مثل عمل قبلی همه چی با موفقیت تموم بشه

امروز از صبح همش نگرانم

🙁

شاید برای خیلی ها مسخره باشه

اما این حیوون زبون بسته قدرت جاذبه عجیبی تو وجودش داره

اینقدر عجیب  که حتی دلم نمیاد قبل از عملش تو چشماش نگاه کنم

بی خیال این حرفا رو

الآن فقط انرژی مثبت لازمه

همین

از کنار تکیه ای رد میشم

صدای بلند مداحی به گوش می رسه که مداحش به جای حسین حسین گفتن پشت سر هم هی میگه سین سین سین …

یه تعداد جوون دور هم جمع شدن و تنها چیزی که تو فکرشون نیست عزاداری و حسینه

صحنه و صداهایی آشنا که این روزا تو هر خیابونی بهش برخورد میکنی

برای همه ما عادی شده این چیزا

میام جلوتر

دوتا گاو رو میبینم که به شکل ناجوری دست و پاها و گردنشون رو بستن به درخت

اینقدر محکم که حتی توان چرخوندن سرشون رو هم ندارن

حتی دهن زبون بسته ها رو هم با چسب بسته بودن که نکنه صدایی ازشون در بیاد

یه نر و یه ماده

واقعا صحنه دردناکی بود

میرم جلو و دستی به بدنشون میکشم

کاملا لرزش رو تو تمام بدنشون میشد حس کرد

از آقایی که آشناست و چندباری دیدمش و نزدیکم بود میپرسم : این چه نذر و نیازیه ..؟

چه جوری دلشون میاد با این زبون بسته ها این جوری رفتار کنن..؟

میخنده و میگه اینا قربونیه عزا دارای حسینیه و ازم میخواد شب حتما بیام اونجا و در مراسم کشتن اونا حضور داشته باشم

و تاکید میکنه که روز تاسوعا و عاشورا هم دوتا شتر قربونی میکنن

سری از افسوس تکون میدم و دور میشم ازش

دور میشم و تنها صحنه ای که تو ذهنم باقی می مونه چشمای معصوم اون زبون بسته ها و لرزش بدنشونه

…..