16

دیشب سردم بود …
گرمم نکردی …!
با اینکه گرم بودی … اما پتوی منو هم سوزوندی …
بعد توقع داری بهت بگم مرسی …؟!
هه …
دیشب برف می اومد …
من لای دونه های برف تو آسمون دنبال تو می گشتم …
حدس می زدم اگه بیای پایین احتمالش خیلی کمه که تو حیاط ما بیافتی …
می خواستم وقتی اومدی تنها تو حیاط نمونی تا سردت بشه …
و روی سرت کلی برف بشینه …
بعد من بدبخت بیام منت کشی تا بخوای بغلم کنی …
اما نیومدی و من تنهایی سردم شد …
و روی سرم کلی برف نشست ….
شاید امشب هم بیام …
نمیدونم …
تو هم می یای ..؟
اگه خدا اجازه نداد …
از دستش فرار کن بپر پایین …
قول میدم …
این بار پیدات کنم …
………….
……………………….
………
پ.ن:بهار زندگیم با تو پر برفه ..!

28

قدیما پشت خونمون یه جوب آب بود …
یادمه یه بار من از روش پریدم…
یادمه تو نپریدی و گفتی که میری به مامانم میگی که من پریدم …
یادمه دیگه هیچ‌وقت از اونجا رد نشدم …
یادم نیست ترس از مامان بود یا نفرت از تو یا بی‌حوصلگی …
اما آخرین باری که از اونجا رد شدم همین چند وقت پیش بود …
حوصله‌ام خیلی سر رفته بود …
مامان دیگه مثل قدیما جوون نبود  ….
تو‌ام هر چی گشتم پیدات نکردم …
آخر موقع برگشت جوبو دیدم …
البته دیگه جوب نبود…
روش قبرستون ساخته بودن…
………..
……………………..
……. سهیل

برگرد

بیا …
بیا مثل اون روز…
که نگاهم با نگاهت گره خورد …
بشینیم ….
زیر اون سرو بلند …
من بگم از تو و …
تو هم نگاه کنی هیچی نگی …
چند روزی هست داره بارون میاد …
بیا بذار بارون خیسمون کنه …
بیا …
مثل اون شبا که حکم بازی می کردیم …
همش منو کت کن 
بیا شب بیداری کنیم …
بیا …
بیا که دلم لک زده واسه یه بستی نیم متری پارک ملت …
می دونی چند وقته که از اونجا رد هم نشدم …
بیا …
بیا یه کم پایین پیش رفیقت …
بیا که دلم خیلی هواتو کرده …
………………
…………………………….
پ.ن : بعضی از آدما یه هویی خون به مغزشون نمی رسه …!
من بدم میاد.

02

خدا رو شکر …
محتاج کسی نشدیم …
وگر نه تخ…. هم حسابت نمی کردن ….
نیگا کن پسرم …
این دنیا تا دلت بخواد کلاغ داره …
دور و برت بودن و هستن …
هه …
حتی بعضی هاشون خیلی بهت نزدیکن …
بی خیال همشون …
سعی کن تو آسمونت همیشه تو غروب خورشید و پشت کوها باشن ….
چقدر دوست دارم این جمله رو تکرار کنم …
” کلاغا باید باشن و خیلی چیزا رو ببینن …
یادت باشه …
خدا همیشه اون بالاست …
و همیشه مهربونی میکنه …
فدای یه تار موت ….
……..
…………………………
………

 

زرشک و هویج

نمیدونم چرا …
از همون بچه گی …
آب زرشک رو …
بیشتر از آب هویج دوست داشتم …
نمیدونم چرا …
از همون روز اولم …
تو رو بیشتر از بقیه دوست داشتم …
ولی تو …
آب هویجتو بیشتر از من دوست داشتی …
آره عزیزم من هیچ وقت شانس نداشتم ….
آدم برفیام همیشه بدون دماغ می موند …
امسال می خوام بادمجون بزارم جای دماغش …
که شاید یه کم بیشتر منو بفهمی …
……
……………………….
……. سهیل .