والا برای اینکه ریا نشه بهتره از بحث ولنتاین و چه جوری گذشتنش خارج شیم
بهر حال شاید ما تعریف کنیم و یکی دلش بخواد و امکاناتش رو نداشته باشه و ما اون دنیا مدیونش شیم
آره بگذریم بهتره
فقط در این حد بگم که چقدر نرررررررم بود
🙂
به به
والا برای اینکه ریا نشه بهتره از بحث ولنتاین و چه جوری گذشتنش خارج شیم
بهر حال شاید ما تعریف کنیم و یکی دلش بخواد و امکاناتش رو نداشته باشه و ما اون دنیا مدیونش شیم
آره بگذریم بهتره
فقط در این حد بگم که چقدر نرررررررم بود
🙂
به به
ولنتاین خود را چگونه دوس دارید سپری کنید…؟
🙂
22 بهمن تموم شد…رفت
ولی یه بار میرم میگردم تو محلمون اون یاروهه که هر سال ساعت 9 شب از اعماق وجودش الله اکبر میگفت و میگه و پیدا میکنم
اصن یه چیز عجیب غریبیه
عزیز دل برادر اگه روزی مسیرت اینورا افتاد از همین بلندی درود میفرستم به اون گلو و حنجره و تخ..ما
نمیدونم و به منم ربطی نداره ها
اما نوش جونت هرچی که بهت رسیده و داری و خوشحالی باهاش که اینجوری عربده میکشیدی.
گفتم تخ..مم نیست
دروغ نگفته بودما
اما از خدا که پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه
دیروز دقیقا به حدی رسیده بودم و گنجایشم پر شده بود که 3 نفرو می خواستم آتیش بزنم
اما به همین روزا و شبای عزیز که داخلش هستیم
باز هم به مو رسید
ولی …
پاره
نشد
🙂
دیگه باس ساک ماکم رو گویا ببندم
ولی افسوس
حیف
تف
هیش کی نیست بیاد بدرقه مون
بگه عمامم قربون اون جای تیزی روی صورتت و سیبیلات بشم
بگه به پامون وامیسته و بچه هامون رو بزرگ میکنه
بهمون امید بده .. بگه زندون جای مرده
بگه هر هفته میاد ملاقاتمون و برامون میوه خشک میاره تا احساس دلتنگی نکنیم یه وقت تو حبس
موقع ملاقاتمون گوله گوله اشک از چشاش بیاد پایین و ما جیگرمون آتیش بگیره و بگیم گریه نکن زنننن… د گریه نکن لامصب … گریه نکن خانومم
گوشی به دست از پشت شیشه نیگاش کنیم و بگیم ما از روزی که دیدیمش، از همون روز، حبس ابد شدیم تو قلب و دلش
ذوق کنه ، بخنده ، گریه یادش بره
ولی…
هعی…
تو روحت داش بهمن…
باز من موندم و خدامون…! و جالی خالیش
چندین سال پیش از اون بزرگوار تو هواپیما موقع رسیدن به فرودگاه مهرآباد پرسیدن چه احساسی دارید الان
خیلی شیک و مجلسی گفتن : هیچی.
کلا یه تخ..مم هم نیست عجیبی در وجودشون بود.
حالا اینو ولش کن
خواستم بگم 2 روز دیگه 100 میلیون تومن چک دارم
حسابم خالیه
و من هیچ حسی ندارم
دقیقا به همون شدتی که اون بزرگوار داشت.
هیچی.
هوام امروز درد میکنه
نمیدونم
کی .. کجا
هوای من را کرده ..
بچه های خوبی باشید
شب زود بخوابید
داش بهمن فردا میخواد بیاد
خداست خب ….دلش یه شبایی ، یه وقتایی
به جای شیر تازه ، قصه میخواد
…….
شروع میکنم
یکی بود … یکی نبود
غیر از “خدا” هیچ کس نبود
…….!
شاکی میشه…
از نبود کسی غیر از خودش
از خدا بودنش
…
میگم اصن ولش کن بیا گوسفندا رو بشمریم
یه گوسفند.. دو گوسفند .. سه گوسفند .. چهار گوسفند .. پنج گوسفند .. شیش گوسفند.. هفتتتت گوسفند .. هشش گوسفندددد .. نه گوسفن .. ده گوس .. یاز ده گووووو .. دووووازز.. سیییییی …..
یه آهنگ ملو…
ولو شدم رو همه جوونیام.
میرم.
به هوای یادت و خیالت …
به روزایی که هستی و نیستم…
هه…!
تف به روزایی که هستم و نیستی.
هی رفیق…امشب …..
دلم فقط تو رو
می خواست
…… :-/