عجب…!
این دومین حمله تو 3 روز گذشته بود
چی بگم آخه
اووووم الالحساب
اسکرول تختخواب تو ماتحتشون تا ببینیم چی میشه
…..
عجب
دستهبندی نشده
زورشون به عمام میرسه
نامردا
زدن هک کردن
ولی اینجا تختخواب خداست
پارتیمون کلفته
بی پدر مادر
اون گوسفند هم درد رو می فهمه
تف به ذاتت
لااقل قبل از سر بریدنش اینقدر عذابش نده
بی شرف
تف به دین و ایمونتون
…..
12 آبان تعیین سطح دارم
سخته
اما باید بشه
و اینکه
میریم …شک نکن…!
دوس دارم
اینجوری
خنکی هوا رو
🙂
همه چی عالیه جز صدای نکره مداحه
و اینکه فیوز هم چیز خوبیه
از غم و غصه بیایم بیرون
عصر جمعه ست
یه بارون و تگرگی داره میاد خداااا
هوا عالیییییی
جووونم چه حسیه
هی رفیق….
همین الآن
یه هویی
یه چیز نرم دلم میخواد
تو دهن آب شه
:))))
لامصب
کجایی پ ؟؟؟
24
ساعت 8 صبح بود
به عربایی که جلو سفارت وایساده بودن تا شاید بتونن ویزا بگیرن و با صدای بلند حرف میزدن نگاه میکردم
بیشترشون عراقی بودن
یاد حاجی هایی افتادم که سفر مکه شون شد سفر آخرتشون
به نفرتی که نصب به عربا و صعودی ها دارم داشتم فکر میکردم
روژان رفت داخل سفارت و من تو فکر بودم هنوز
زنگ گوشیم منو به خودم اورد
-سلام سهیل .. خبر داری هادی نوروزی مرده امروز ؟
از کجا خبر دار شدی ؟
-بچه ها تو گروه تلگرام گذاشتن
بهش گفتم که احتمالا شایعه ست و واقعیت نداره
قطع کردم و ته دلم اما خالی شد
رفتم تو سایت فارس و ناباورانه دیدم نوشته فوت ناگهانی کاپیتان پرسپولیس
یخ کردم یه هو…باور کردنی نبود…
و…
از دیروز تا حالا هنوز باورم نمیشه
سنی نداشت
هم سن بودیم
چقدر زندگی چرت شده
جوونامون پشت سر هم دارن پرپر میشن و اونوقت یه سری که مرگ کوچیک ترین چیزیه که لیاقتش رو دارن باید هر روز گردنشون کلفتر بشه و …
نمیدونم چه حکمتیه
این روزا چرا اینقدر مزه ش تلخه
…؟
ک..ون لقش
همیشه جواب نمیده رفیق
یه وقتایی باس تحمل کنی و صبر کنی و بشینی و تماشا کنی تا بگذره
…..
5 مهر 94
ساعت 1 ظهر بود
13 14 سال
عمرمون رو
با چندتا امضاء
تموم کردیم و
رفتیم رفیق
….
تنهام بذار برو … از یاد ببر منو … تردید نداشته باش …
راحت نمیتونم بفهمونم
حس کردن این درد یعنی چی
یک روز تنهاشی بهت میگم
تنهایی یک مرد یعنی چی
…..
پاییز
نود و چهار شد و …