به هرکی میخواد بر بخوره ، بخوره
به … سپهرم
هیچ وقت از عرب و عربی و عربستان خوشم نیومده و هیچ وقتم نمیاد
ایران از اولین روزی که اسلام عرب اختراع شد …! همیشه هر بلایی سرش اومده به خاطر این عربا بوده
هیچ وقت فلسفه خانه خدا و حاجی شدن و قربونی کردن و ولیمه دادن و … نمیفهمم
این که هر سال یه عده پا میشن میرن عربستان و کلی هزینه میکنن و بدترین نوع برخورد باهاشون میشه و آخرشم یه عده شون کشته میشن و بر میگردن تا حاجی بشن رو نمیفهمم
واقعا خدا اونجاست؟
مبارزه با نفس اونجا فقط انجام میشه؟
انسان فقط اونجا میتونه خدا رو پیدا کنه؟
هر کی حاجی شد دیگه کارش درسته و جاش وسط بهشته؟
تف به این تفکرات
دلم برای خانواده اونایی که پدر و مادرشون رو از دست دادن تو حج امسال و سال های گذشته میسوزه
واقعا از ماست که بر ماست
هه…!
میدونم رفیق اگه تمام حجاج هم به خاطر کوتاهی و بد رفتاری و مشکلاتی که این عربا درست میکنن بمیرن، بازم اینقدر این تفکر عرب دوستی تو رگ و ریشه این اکثر این مردم هست که میگن چه قسمتی ، خوشا به سعادتشون و هزار چرت و پرت دیگه
واقعا افسوس میخورم
برای مردم پارس و ایرانیم.
واقعا
…….

عصر  آخرین جمعه تابستون باشه
هوای تهران بارونی و خنک و لطیف و… عجیب دو نفره باشه
من باشم
خداهه هم باشه
و تو نباشی
حیف….تف به هرچی فانتزی و مانتزیه
پنجره رو باز میکنم
باد بارون رو میاره داخل
یه پیک میریزم برای خودم
و میرم بالا به سلامتیت
سلامتیت….
هی…
کاش جای مهندس
دکتر میشدم رفیق

زمانی که ناراحتم
عصبیم
غمگینم
حوصله ندارم
دلم پره
خسته ام
یا حتی مثل امشب از زدن دزدی که گرفتیم و عذاب وجدان بعدش….
تنها چیزی که حالم رو خوب میکنه
فرشته کوچیکمونه
راست میگی رفیق ….به چشمای قشنگ و پر از مهرش نگاه کن و خوب میشی
چقدر خوشحالم که داریمش
واقعا فرشته منه….

image

یه کوچه رو انتخاب کنم
کل خونه های اون کوچه رو بخرم
بکوبم
بسازمش یه تیکه
اسم کوچه رو هم بذارم سولتنگ…!
یه کوچه و یه خونه
پلاک 1
و من باشم و خودت و خدامون

نصف شبی رفته تخمه اورده
ذغال گذاشته
چایی و نبات و هندونه هم اورده
بعد خیلی ریلکس از خواب بیدارمون کرده که پاشو قلیون رو بچاق ، کام نمیده
هیچی دیگه
الان دارم تو بالکن ساعت 2 شب ذغال گردون می چرخونم ….
هلو + نعنا
🙂

آدمای موفق کسایی هستن که…
متفاوت فکر میکنن
متفاوت رفتار میکنن
متفاوت نگاه میکنن
متفاوت زندگی میکنن
شک نکن
image

به همین برکت اگه دروغ بگم
🙂

با خوشحالی میگم : مامان بزرگگگگ بالاخره رفتم حلقه خریدم
🙂
یه عالمه خوشحال شد و کلی دعا کرد که الهی خوشبخت بشی نوه ی گلم و این صوبتا و حالا این عروس خانم خوشگل کی هست و چی هست و کجاست…
مامانم از اون طرف میگه :
خوشبخت چیه مامان … حلقه ش رو میذاره زیرش و میشینه روش تا فشار نیاد به قسمت مورد نظرش
بعد حلقه م رو از زیرم میارم بیرون و همه می خندن و دلشون باز میشه و کیف می کنن و آقا اصن یه اوضاعی میشه و کلی عکس مکس می گیرن باهاش و ذوق میکنن یه وضعی
آره دیگه
یه همچین خانواده ی شادی هستیم ما به غورعان
خدایا این خوشیا رو ازمون نگیر

عید اونایی که گرفتن مبارک
اونایی هم که خوردن هم عیدشون مبارک
تموم شد
دیگه راحت میریم دوتا هایدا پر سس می گیریم عمله خفه کن
وسط چمنای پارک می شینیم
چشم تو چشم
با هر گازی که میزنیم ، هی از عشق لبریز میشیم و دوباره گاز بعدی و باز لبریز عشق
سک و صورتمون پر سس مس بشه و دستمالم نداشته باشیم
به گند بکشیم خودمونو
تو به من بخندی و من به تو
و خدا هه لبخندمون رو ببینه و اونم حالش خوب شه و بخنده
🙂
خدا رو شکر رفیق
هنوزم میشه زندگی کرد