بی کار و بی عار نشسته تو خونه

میگم مرتیکه پاشو برو کار کن میگه کار نیست

میگم پاشو بیا پیش خودم بالا سر کارگرا فقط وایسا و نظارت کن

روزی 100 هزار هم میدم بهت

یه کم فکر میکنه و میگه کمه

🙁

واقعا حیف نونی که آدم بخواد به بعضی ها برسونه

آخه آدمم اینقدر گشاد

:((

دیوونه ها کجا میرن …؟

هان…؟

یا من با قهوه مشکل دارم یا قهوه هاشون مشکل داره . از وقتی خوردم به جای اینکه خوابم بپره بدتر مست خواب شدم

یا شایدم مشکل جای دیگه ست

نمیدونم

طرف افسرده شده و میگه : “اون رفت و منو تنها کرد”   🙂

نکنید

تک خوری نکنید هیچ وقت … تک خوری از گناهان کبیرست و میگن اون دنیا میلگرد از تو آتیش در میارن و داغ داغ میکنن تو … تون

بله ، داشتم میگفتم

دیوونه ها کجا میرن …؟

من از همون جا اومدم

و تو این لحظه های غریب و عزیز شب جمعه

یادی هم از عمام کنید

ثواب داره

هوای تمیز و آسمون آبی و کوه های برفی تهران

امروز چقدر وسوسه کننده بود

فک کن

تو باشی و من

بریم یه گوشه ی دنج و خلوت

باهم

از هر چی مشروع و نامشروع هست تو زندگی…

لذت ببریم

🙂

یه عمری هی گفتم ایمان بیارید به عمام امت

کسی گوش نداد

خلاصه

اینم از سومین اتفاق خوب که امروز افتاد

اکه البته این اتفاق امروزیه می تونه خیلی عالی تر هم بشه …

فک کن

اصن اوووف