فرقی نمی کنه …
تو اینور پل باشی و منم اونورش …
اینقدر به حماقتهامون می خندیم تا گریه مون بگیره ….
بعدشم اینقدر گریه می کنیم تا آب رودخونه بیاد بالا و پل رو خراب کنه …
بازم فرقی هم نمی کنه من و تو چی میشیم …
اصن گور بابای زندگی …
ارزش نداره که …!
همین چن روز پیش بود رفته بودیم ملاقاتی یه عزیز …
و اون یکی که رو تخت بغلی بود …
یه هو کبود شد و مُرد …
هه …
باور کن مُرد جلوی چشم همه ….
پس گور بابای زندگی ….
بیا اینقدر به حماقتهامون بخندیم تا گریه مون بگیره ….!
………
…………………
….
گاهي عجب جملاتي مي سازي سهيل!خدايي اش به اندازه 20 تا جمله معنا توش هست!
«اينقدر به حماقتهامون بخنديم تا گريه مون بگيره!»……….
مي دونم! منم مثل تو ميدونم كه زندگي اندازه نفسهاي آخر اون بنده خدايي كه پيش چشم همه جون داده، كوتاهه و بي ارزش! فقط نمي دونم چرا نميشه گاهي بي تفاوت گذشت…….
سخته… ميدوني؟!
سلام داداشی…اره راس میگی گور بابای زندگی…چقدرعمرمون کوتاهه وچقدرکارای بچه گانمون باعث میشه اززندگی اون طورکه بایدلذت نبریم…کاش بچه بودیم حداقل فکراودلمشغولی الان نداشتیم وتنهادغدمون شکستن نوک مدادمون بودودعوای مامان که چراروی دیوارنقاشی کشیدی…ولی دنیابی معرفت ترازاونه که فکرشومیکردم…داداشی اپم ویه توضیح مختصردادم…بهاربیشترتوی جریانه چون خودشم واردبازی شد…ولی سعی کردم خلاصه بگم …وهمه چیوبازنکنم….دوستت دارم..مواظب خودت باش
سلام مهندس!
خوبي داداشي من؟! :=
حتماً حسابي مشغول كار و همت مضاعفي!؟ :i
انشاالله هرجا هستي دلت شاد باشه و تنت بي درد!
قربون مهربونيت! :y:
موافقم انقدر باید به این حماقت ها بخندیم. واقعا زندگی ارزش نداره انقدر خودمونو داریم الکی می کشیم. آخرش که چی. والا