عارفانه …
عاشقانه …
شایدم شاعرانه …
ولی باز هم میدانم که منصفانه نیست …
…..
با یک لبخند …
بازی شروع می شود …
با یه قطره اشک …
ادامه پیدا می کند …
و همین طور پیش می رود و می رود …
……
و افسوس سهیل …!
یادت نخواهد ماند …
روزهایی را که نیستی …
دلم زود زود برایت تنگ می شود و می شود و می شود …
……..
………………….
……..
6 سال گذشت و گذشت و….
….
………..
من هم روزهايي كه نيستي دلم زود زود برايت تنگ مي شود…
يادم هست يكسال پيش روزي هزار بار آن پروژه هاي خودخواه را لعنت مي گفتم كه سهيل كوچك را از من دور كرده اند!!
حال كه هستي اما شادم با بودنت ……داداش كوچولوي من! :X
فدای مهربونیات که خودت سرشاری از شادی و بی دریغ این احساس رو به ما هم ارزونی میکنی …. :y: >:D<
براي تو شايد آن 6 سالي كه گذشته افسوس داشته باشد و يا حتي غمي!
براي من اما اين 6 سال كه گذشته در كنار محبتهاي برادرانه ات پر خاطره مانده است و فراموش نشدني!
گو اينكه حسرت زود سپري شدنش اندوهي بر شانه هايم است….
:y: :y: :y: :y: :y: :y:
راستي اين كامنت برايت آشنا نيست؟!:
یکشنبه، ۳ اسفند ۱۳۸٢ – ۱:٥۸ ب.ظ
سلام دوست عزيزم .. خيلی خوشحال شدم که به پنجره تنها اومدی…مطالبت رو خوندم …مخصوصا اين مطلب خيلی جالب بود …در کل وبلاگ زيبا و نوشته های زيبا تری داری..بيشتر از اين مزاحمت نميشم .. عاشق و پايدار باشی..پنجره تنها.
نویسنده: پنجره تنها [panjareh_tanha@yahoo.com][http://panjarehtanha.persianblog.ir]
نزدیک به 7 سال قبل ….
“عاشق و پایدار باشی “…..
چقدر دوست داشتمش …
به افتخار تنها پنجره تنهای دنیااااااااااااااااااا
آره! و به افتخار اين اولين كامنتي كه تو به عنوان« داداش كوچيكه!!» تو بهارانه گذاشتي!…
و به افتخار تداوم 7 ساله اين دوستي و معرفت و محبت! :X :A
و يه چيز ديگه:
مي شه خواهش كنم براي برادرم « فرهاد» دعا كني داداشي؟!
فردا عمل سختي در پيش داره…
نمي خوام خودش بدونه اما به شدت نگرانش ام…
اميد همه ما به قلبهاي پاكي ست كه خداوند منتظر شنيدن صدايشان است…
براش دعا میکنم …
مطمئن باش برادر منم هست آقا فرهاد …
مطمئنم که عملش با موافقیت انجام خواهد شد …
فدای بهارم بشم …
منتظر خبرای خوب هستم ازت ….
عمل فرهاد با موفقيت انجام شد سهيلم!
مرسي از دعاي پاكت داداشي……مرسي!
خدا رو شکر …..خدا رو شکر