5 thoughts on “درد و دل

  • دسامبر 18, 2007 at 11:07 ب.ظ
    Permalink

    اوتقدر دلتنگيهام زيادن كه فكر نمي كنم اينجا هم براي بيرون ريختنش به اندازه ي كافي جا باشه!
    …………….
    …..
    ..

    Reply
  • دسامبر 18, 2007 at 11:09 ب.ظ
    Permalink

    خوبي داداشي؟
    درسها خوب پيش ميره؟
    ديگه كم كم داره فصل امتحانا از راه ميرسه.
    برات مثل هميشه آرزوي موفقيت و سربلندي ميكنم و اميدوارم بازهم با دست پر و نمره هاي عالي برگردي تهران.
    مواظب خودت خيلي خيلي باش.

    Reply
  • دسامبر 18, 2007 at 11:11 ب.ظ
    Permalink

    ببخشيد واسه ي كامنت دومم يادم رفت اسم بگذارم!

    Reply
  • دسامبر 19, 2007 at 7:46 ق.ظ
    Permalink

    قبل از خواب کلی اتفاق افتاده بود…..نمی دونم چطوری فهمید که بهم گفت فکر و خیال نکن و راحت بگیر بخواب……!!!!!!! با خودم گفتم یا خیلی زرنگه یا این بار من خودمو لو دادم……
    خیلی شکسته نفسی می کنی آقای پدر و پسر!!! باشه شما هرجور که راحتی برای خودت قابل فهمش کن……با آهنگ و بی آهنگ!!!!!
    D:!!!!!

    Reply
  • دسامبر 20, 2007 at 9:24 ب.ظ
    Permalink

    gahii nemiishe be chiizi fek nakard,,gahi har che ghadr ham ke bekhay nemitoni fek nakoni,,,ama bashe say mikonam,,,,,,as, lan khobe mesle bache ha 100 bar mashgh benevisam va benevisam khosh hal bash??? bi vafai nakon be ma sar bezan…….
    __________________
    سهیل:
    سلام
    راستش تمام این حرفا رو منم میدونم
    اما چاره ای نیست
    باید زندگی کرد
    زاهده جان من چند باری به وبلاگتون اومدم که صفحه نظرها باز نشد
    بی وفایی ما رو بذار به حساب اینترنت و پرشن بلاگ
    بازم میام
    شاد باشی همیشه

    Reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *