Perpetuate

 اما نه …
هنوز خیلی مونده …
ولی خب …
خیلی از این خیلی ها ، خیلی خیلی زود گذشت …
میگم مهندس به نظرت تا کجا …؟! تا کی …؟! واسه چی اصن …!؟
فایده ای هم مگه داره …؟!
آخرش چی …؟!؟؟؟
وقتی تو رو واسه چیزی که قراره بشی میخوان …
اون وقت تو …
….!!
آخه چی بگم من …
بی خیال بابا …
عادت کردیم به بازیای روزگار ….
نمیدونم چرا چند وقته حس می کنم که دارم به آخراش میرسم …
اما نه …
هنوز خیلی مونده …
ولی خب …
خیلی از این خیلی ها ، خیلی خیلی زود گذشت ….
آره مهندس …
خیلی زود گذشت ….
…………………
……
……………..

 

One thought on “Perpetuate

  • مارس 10, 2008 at 11:59 ق.ظ
    Permalink

    آهو از كجا فهميد
    بايد از تو يارى خواست؟
    از پناه تو بايد
    سايه اى بهارى خواست؟
    آهو از كجا فهميد
    با تو مى شود آرام؟
    با نگاه تو آهو
    پيش پاى تو شد رام
    تو به مهربان بودن
    شهره در زمين بودى
    مهربان فراوان بود
    مهربان ترين بودى
    مى دهى نجات از مرگ
    آهوى فرارى را
    مى كنى جدا از او
    ترس و بيقرارى را
    ———————–
    سلام سهيل. خوبي؟
    احتمالا اين آخرين باره كه امسال ميام به وبلاگا سر مي زنم . سال خوب و خوشي رو براتون آرزو دارم . تا اومدني دوباره : خدانگهدار

    Reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *