اما نه …
هنوز خیلی مونده …
ولی خب …
خیلی از این خیلی ها ، خیلی خیلی زود گذشت …
میگم مهندس به نظرت تا کجا …؟! تا کی …؟! واسه چی اصن …!؟
فایده ای هم مگه داره …؟!
آخرش چی …؟!؟؟؟
وقتی تو رو واسه چیزی که قراره بشی میخوان …
اون وقت تو …
….!!
آخه چی بگم من …
بی خیال بابا …
عادت کردیم به بازیای روزگار ….
نمیدونم چرا چند وقته حس می کنم که دارم به آخراش میرسم …
اما نه …
هنوز خیلی مونده …
ولی خب …
خیلی از این خیلی ها ، خیلی خیلی زود گذشت ….
آره مهندس …
خیلی زود گذشت ….
…………………
……
……………..
آهو از كجا فهميد
بايد از تو يارى خواست؟
از پناه تو بايد
سايه اى بهارى خواست؟
آهو از كجا فهميد
با تو مى شود آرام؟
با نگاه تو آهو
پيش پاى تو شد رام
تو به مهربان بودن
شهره در زمين بودى
مهربان فراوان بود
مهربان ترين بودى
مى دهى نجات از مرگ
آهوى فرارى را
مى كنى جدا از او
ترس و بيقرارى را
———————–
سلام سهيل. خوبي؟
احتمالا اين آخرين باره كه امسال ميام به وبلاگا سر مي زنم . سال خوب و خوشي رو براتون آرزو دارم . تا اومدني دوباره : خدانگهدار