404..!

از همین الان و از همین بلندی عید ۴۰۴ تون مبارک…..

والا حس خوبی نیست رفیق… از یه جا به بعد دیگه بزرگ شدنی در کار نیست و هر روزی که میگذره به این جمله معروف نزدیک تر میشی که “کاش اینقدر جدی نمیگرفتم”

زندگی انگار رو دور تندش افتاده و …

چه میدونم…ولش کن اصن.

عیدتون مبارک…

سال ۴۰۴ تون مبارک و امیدوارم امسال از سال قبل بهتر باشه براتون.

قدر ۳۶۵ روز سالتون رو تک تک بدونید.

اینقدر درگیر مقدار و اعداد و چقدر و کم و زیاد نباشید.

میگذره…

من در مورد ۴۰۴ صحبت نمیکنم.

این پست رو ۳۶۵ بار بخون.

رو هوا

۱۲ شب رو رد کردیم

الان نه ۴۰۲ هستش نه ۴۰۳

همیشه این تایم رو دوس داشتم

مثه اول مهر که وقتی ساعت ۱۲ شب میشد ، ساعتا رو ۱ ساعت میکشیدن عقب…

راستش دارم چرت و پرت میگم و خودمم میدونم اینو

حقیقتا با اینکه خیلی سال تخ//می بود ، اما دلم نمیخواد تموم بشه

دلم نمیخواد سنم بالاتر بره

دلم نمیخواد بابا و مامانم پیر تر بشن

دلم نمیخواد زمان بگذره و دیر بشه….

رفیق داری منو….

داره دیر میشه

……

اکرم عفیف

اعدام میکنن به وقت اذان صبح…

جوونامون …جونیمون

روزامون …شبامون

پلیس امنیت برای “امنیت” ماشینمون رو توقیف میکنه که موی سرمون دیگه بیرون نباشه و کشف حجاب نکنیم.

۴۵ ساله شد انقلاب ، حکومت و عدل علی

۴۵ سال خدمت کردن از هر روش و راهی

مثل همین امشب

مثل اکرم عفیف که خدمت رو بهمون کرد و …

اوت شدیم

حسرتمون شد حتی بیشتر از ۴۵ سال‌.

کام نِ می دِ

نمیدونم طبیعیه یا نه که ساعت ۱ شب دلم میخواد پاشم خمیر درست کنم و بعدشم یه پیتزا شیکاگویی بزنم و داغ داغ بکنم تو…

نمیدونم شایدم لباس بپوشم برم بیرون قدم بزنم و سر راه زنگای همسایه ها رو بزنم و در برم

اووووم

نمیدونم…

دلم یه کِرِم لایه بردار قوی میخواد…بخورم…بره اون تَه مَها رو لایه برداری کنه یه کم شفاف شه

چه میدونم والا…

کاربامازپین داده برا عصب سه قلوم دکتر…نمیدونم از اثرات داروئه یا چی که اینجوری ک…سخل میشم…

آهان یادم اومد چی میخواستم

عاقا از این بلندی یه سلام دراز و کلفت میکنم به فرمانده و خار مادر هرچی و هرکی و هرکسی که این قانون عفاف و حجاب رو گذاشته که پیام میفرستن و عمام امت رو مجبور میکنن فردا صب ماشین زبون بسته رو ببره پارکینگ.

اعصاب نذاشتن برامون به قورعان…

چی بود این زندگی

نه حال میده

نه کام

……….

زندگیِ تخ//می

قبلنا میگفتن رفاقت کاشتنیه

باس تخمشو داشت

ما هم تخمش رو کاشتیم و به این برکت هیچی سبز نشد

گفتیم بیایم رفیقامون رو این بار بکاریم شاید یه تخمی چیزی در اومد…

هیچی‌ دیگه

زندگیمون شد پر از تخم های سبز شده….

و اینگونه الان درگیرِ یه زندگی تخ//می هستیم